مقدمه
اختلال وسواس فکری عملی یکی از شایعترین اختلالات روانپزشکی است که تقریباً هر ساله پنج میلیون آمریکایی به این اختلال مبتلا میشوند [1]. از بین تمامی اختلالات اضطرابی وسواس فکری عملی بالاترین میزان شیوع و بیشترین میزان مراجعات به مراکز درمانی را دارد [2]. بین 1/5 تا 3 درصد از جمعیت بزرگسالان اختلال وسواس فکری عملی دارند [3]. در مطالعهای روی 1557 نفر از زنان 20 تا 40ساله شهرستان اردبیل، شیوع وسواس فکری عملی را 37/9 درصد گزارش شد [4]. در بررسی شیوع اختلال وسواس جبری دانشجویان دانشگاههای شهرستان خوی نشان داده شد که از میان 692 مورد از دانشجویان 34/2 درصد اختلال وسواس جبری داشتند [5]. در بررسی میزان شیوع علائم وسواس در جمعیت بالینی، بیشترین فراوانی در شروع ابتلا به وسواس، در مقطع سنی 21 تا 30 سال گزارش شد [6]. وسواسها محدوده وسیعی از موضوعات نظیر آلودگی، بیماری، آسیب، موضوعات اخلاقی و غیره را دربرمیگیرند [7]. بر اساس پنجمین ویرایش کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی، اختلال وسواس اجباری رنج و عذاب قابل ملاحظهای را برای فرد به بار میآورد و اختلال قابل ملاحظهای در روند معمولی و طبیعی زندگی ایجاد میکند [8].
به دلیل متنوع بودن نیمرخ بالینی این بیماری، شیوههای متعدد درمانی اعم از مداخلات روانشناختی و دارودرمانی و ترکیب آنها ارائه شده است [9]. در این بین نقش دو رویکرد درمانی به نظر از اهمیت نسبتاً بالایی برخوردار است. یکی از این روشها، تکنینک مواجهه و جلوگیری از پاسخ است. از میان درمانهای رفتاری، رویارویی و جلوگیری از پاسخ به طور پیوسته منجر به بهبود اساسی هم در افکار وسواسی و هم در اعمال وسواسی شده است [10، 11]. رویارویی و جلوگیری از پاسخ، اولینبار توسط مهیر و همکارانش با درمانجویان بستری مبتلا به ترس از آلودگی و وسواس شستن یا تمیز کردن، انجام شد [12]. فوآ و همکارانش نتایج هجده پژوهش کنترلشده را تحلیل کرده، به این نتیجه دست یافتند که پس از اجرای روش مواجههسازی و جلوگیری از پاسخ نشانههای مرضی در 51 درصد بیماران از بین رفته و یا بهبود قابل ملاحظه یافته است [13]. نتایج تحقیق لافورست و همکاران روی سه زن مبتلا به وسواس فکری عملی، نشان از اثربخشی روش مواجهه وجلوگیری از پاسخ بر روی نمونههای مطالعه داشت [14].
از جمله روش دیگری که میتواند در کاهش علائم وسواس عملی نقش داشته باشد، تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل است. این تکنیک روش نوینی برای درمان اختلال وسواسی است و پژوهش اندکی در این زمینه انجام شده است [15]. این تکنیک به عنوان روش دیگری برای درمان اختلال وسواس جبری در این مطالعه به کار برده شده است. در این فن که توسط فرانکل مطرح شد، مراجع عمداً رفتاری را انجام میدهد یا پاسخی را میدهد که اضطرابآور و نگرانکننده است [16]. از این رو تحقیقات اندکی به نقش تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل در کاهش علائم وسواس اشاره میکند [17].
روش پارادوکسیکال یکی از روشهای معنادرمانی فرانکل است و زمانی به کار میرود که به فرد کمک کند تا بفهمد او شبیه علائم ادراکیاش نیست. با روش پارادوکسیکال افکار و احساسات به طور معمول به گونهای طراحی شده است که نحوه تفکر درباره ترس یا رفتار ناخواسته را بیش از حد تحریک میکند [18]. گربر یادآور شد: «لحظهای که در خودمان میخندیم، برخی از احساسات ترس از بین میرود» و فرانکل توصیه میکند که «قصد پارادوکسی همیشه باید به طور طنزآمیز باشد» [19]. نتایج تحقیق استیفلمن نشان داد استفاده از رویکرد درمانی قصد متناقض در برخورد با مشکلات روانی، میتواند نقش معنیداری داشته باشد [20]. روش درمانی پارادوکسیکال در طیف وسیعی از اختلالات روانی از جمله اختلالات خواب [21]، فوبی [22]، بهویژه اختلال وسواس فکری عملی [23] کاربرد دارد.
با توجه به آنکه اختلال وسواس اجباری در تمام اقشار جامعه باعث کاهش کارایی فعالیتهای روزانه و اختلال در جریان عادی زندگی میشود، ضرورت انجام این تحقیق روشنتر میشود. همچنین با توجه به تنوع مکاتب مختلف در روانشناسی بالینی امروزی که تمامی آنها ادعای اثربخشی دارند، تلاش برای تمایز مکاتب و فنهای گوناگون مؤثر در درمان اختلالات مختلف روانشناختی امری ضروری به نظر میرسد.
با توجه به اینکه پژوهشهای کمی به مقایسه اثربخشی این دو روش درمانی بر متغیرها و اختلال مورد نظر همانند پژوهش حاضر پرداختهاند و بیشتر به بررسی تفکیکی متغیرها در قالب اختلالهای همبود یا غیرهمبود پرداختهاند که برخی نشان از برتری درمان تکنیک مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ داشته و برخی دیگر حاکی از برتری درمان تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل داشتهاند، پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه اثربخشی تکنیک مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ و تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل بر وسواس عملی افراد مبتلا به اختلال وسواس جبری انجام شد.
مواد و روشها
این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با پیشآزمون پسآزمون چندگروهی و از نظر هدف از نوع کاربردی بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران سرپایی مبتلا به وسواس اجباری بود که به مطبهای خصوصی و مراکز بالینی و رواندرمانی شهر تهران در سال 1396-1397 مراجعه کرده بودند. بر اساس نقطه برش، نمرات بالای 25 در آزمون وسواس فکری عملی مادزلی، از میان نمونهها 45 نفر به صورت نمونهگیری دردسترس انتخاب و این 45 نفر افراد بر اساس روش قرعهکشی و تصادفی در دو گروه آزمایشی (گروه تکنیک مواجهه و جلوگیری از پاسخ (پانزده نفر) و گروه پارادوکسیکال تایم تیبل (پانزده نفر) و یک گروه کنترل (پانزده نفر) تقسیم شدند. این تعداد بر اساس یک حجم نمونه پذیرفتهشده برای پژوهشهای مداخلهای به منظور تحلیل آماری و بر اساس سه شاخص توان آماری، اندازه اثر و سطح معناداری بوده است [24]. بروندادهای نرمافزار G Power 3/1/9/2 برای حداقل نمونه در جدول شماره 1 گزارش شده است.
ملاکهای ورود به پژوهش: سن بین 20 تا 40، موافقت جهت همکاری در پژوهش، عدم وجود اختلالات روانشناختی دیگر و عدم مصرف داروهای روانپزشکی. ملاکهای خروج: افراد با سن بیشتر از 40 سال و یا کمتر از 20 سال، عدم تمایل برای شرکت در پژوهش و مصرف داروهای روانپزشکی. این مقاله دارای کد اخلاق IR.IAU.MA.REC.1398.006 از دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت بود.
جهت رعایت ملاحظات اخلاقی به شرکتکنندگان پژوهش توضیح داده شد که آنان در پژوهشی که قصد دارد اثربخشی تکنیک مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ و تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل بر وسواس عملی افراد مبتلا به اختلال وسواس جبری را بررسی کند، شرکت میکنند. همچنین به ایشان اطمینان داده شد اطلاعات مرتبط با آنها به صورت کاملاً محرمانه باقی خواهد ماند. علاوه بر این ضمن پاسخ به تمام سؤالات شرکتکنندگان در مورد پژوهش، به آنان اطمینان داده شد نتایج پژوهش به صورت آماری و نتیجهگیری کلی و نه فردی منتشر خواهد شد و آنها اختیار کامل دارند که در پژوهش شرکت نکنند یا در هر مرحله که بخواهند مختارند که از ادامه پژوهش انصراف دهند. شرکتکنندگان در حین شرکت در جلسات هیچ درمان دیگری را دریافت نمیکردند. پس از انتخاب نمونه، شرکتکنندگان در طرح، به پرسشنامه وسواس فکری عملی مادزلی پاسخ دادند (پیشآزمون) و سپس دو گروه آزمایشی (افراد هر گروه به صورت انفرادی) در معرض دو نوع مداخله آزمایشی قرار گرفتند و در پایان مجدداً هر سه گروه به مقیاس فوق پاسخ دادند و نتایج مورد مقایسه قرار گرفت. پس از پایان پژوهش هر دو تکنیک مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ و تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل برای گروه کنترل اجرا شد. در ادامه ابزارهای پژوهش شرح داده میشوند. در جدول شماره 2 اطلاعات جمعیتشناختی نمونهها آمده است.
پرسشنامه وسواس فکری عملی مادزلی
این پرسشنامه توسط هاجسون و رادمن به منظور پژوهش در مورد نوع و حیطه مشکلات وسواسی تهیه شده است. این پرسشنامه شامل سی ماده، نیمی با کلید درست و نیمی با کلید نادرست است. دامنه نمرات بین صفر تا 30 قرار دارد. در اعتباریابی اولیه در بیمارستان مادزلی، پنجاه بیمار را از پنجاه بیمار رواننژند بهخوبی تفکیک کرده است. این پرسشنامه علاوه بر یک نمره کلی وسواسگرایی، چهار نمره فرعی برای بازبینی، شستن و تمیز کردن، کندی تکرار، تردید دقت به دست میدهد. در پژوهشی با چهل بیمار، هاجسون و رادمن نشان دادند که نمره کل این پرسشنامه نسبت به تغییرات درمانی حساس است. سانا ویو همبستگی بین نمرات کل آزمودنی مادزلی و آزمون پادو را 0/70 به دست آورد. ضریب پایایی محاسبهشده بین آزمون و آزمون مجدد بالا بوده است (0/89). در ایران، استکی پایایی این ابزار را به روش بازآزمایی 0/85 و دادفر ضریب پایایی کل آزمون را 0/84 و روایی همگرای آن با مقیاس وسواس اجباری فیل براون را 0/87 به دست آورد. در پژوهش حاضر برای ارزیابی پایایی پرسشنامه، از روش آلفای کرونباخ استفاده شد که ضریب بهدستآمده 0/74 برای وسواس بود. ضریب آلفای کرونباخ برای بازبینی، 0/62، شستن و تمیز کردن، 0/62، کندی تکرار، 0/70 و برای تردید دقت، 0/73 به دست آمد.
شیوه درمان تکنیک مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ
گروههای آزمایشی مواجههسازی و جلوگیری از پاسخ، هشت جلسه هفتگی نوددقیقهای داشتند و از بسته درمانی استفاده کردند. در این گروه بر اساس فنون رفتار درمانی قهاری انجام شد.
جلسه اول درمان شامل برقراری رابطه خوب با مراجع و به دست آوردن اطلاعات در مورد سابقه وسواس او، همچنین توضیح سببشناسی اختلال وسواس و آموزش منطق و طرح درمان مواجهه و بازداری از پاسخ و بررسی میزان انگیزش درمانجو برای شرکت در درمان و معرفی منابع حمایتی و بستن قرارداد درمانی بود. در جلسه دوم، سلسلهمراتب درمانی تشکیل میشود که در آن از تمامی موقعیتهای نیازمند مواجهه به ترتیب دشواری، فهرستی تهیه میشود. درمانجو به هر موقعیت بر حسب میزان اضطرابی که انتظار میرود مواجهه با آن موقعیت در او برانگیزد، رتبههای صفر تا 100 میدهد. درمانگر و درمانجو بر مبنای رتبهبندی دشواری با هم تصمیم میگیرند که در کدام جلسه درمانی به هر موقعیت بپردازند. در جلسات سوم تا هفت مُراجع با موقعیت های اضطرابآوری که برای هر جلسه مشخص شده است، مواجه میشود. در طول هر جلسه سطوح اضطراب هر ده دقیقه یکبار مورد سنجش قرار میگیرد و وقتی که سطح اضطراب در حد قابل قبولی کاهش یافت و درمانجو تمایل به پیشروی داشت، موقعیت اضطرابآور ارائه میشود. در پایان هر جلسه، درمانگر و درمانجو روی تکالیف منزلی که لازم است قبل از جلسه بعدی انجام شود، توافق میکنند و در ابتدای هر جلسه تکالیف خانگی مرور میشود. در جلسه هشتم روی آماده کردن مُراجع برای اتمام دوره درمانی و پیشنهاد راهکارهایی برای حفظ نتایج درمان کار میشود.
تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل
گروه آزمایشی این شیوه هم چهارجلسه هفتگی نوددقیقهای داشت و بستهی درمانی استفادهشده در آن بر اساس آموزههای دکتر محمدعلی بشارت بود [25]. در این شیوه درمانی مراجع علاوه بر اینکه رفتارهای وسواسی خودش را انجام میدهد سه زمان سی دقیقهای را در روز مشخص میکند که سر این ساعت همان رفتار را انجام بدهد. این زمانها تا آخر درمان تغییر نمیکنند و اگر مراجع سر ساعت مشخص سر تمرین نرفت، نباید تمرین را انجام بدهد؛ دقیقا عین آنتیبیوتیک. نکته قابل اهمیت این است که درمانجو در حین تمرین باید احساسهای منفی خود را تجربه کند و با آنها روبهرو بشود (احساس گناه، عذاب وجدان، شرم خجالت، مسخره شدن و غیره). برنامه زمانبندی (تایم تیبل) باعث میشود که اعمال وسواسی که به صورت غیرارادی بوده به صورت ارادی انجام شود و انجام رفتار ارادی در اختیار درمانجوست که مثل خیلی از رفتارهای ارادی میتواند انجامش ندهد.
روش تحلیل دادهها
در پژوهش حاضر هم از روشهای آماری توصیفی اعم از جداول فراوانی، میانگین و غیره جهت طبقهبندی اطلاعات و هم از روشهای آمار استنباطی برای تحلیل دادهها و بررسی سؤالات و فرضیههای پژوهش استفاده شده است. دادههای پیشآزمون و پسآزمون توسط روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرارگرفتند. در ادامه از آزمون تعقیبی بنفرونی برای مقایسه اثربخشی گروههای آزمایش استفاده شده است. همچنین آزمون کولموگروف اسمیرنف برای نرمال بودن متغیرها، آزمون لون برای همگنی واریانس متغیرهای پژوهش در پسآزمونها و آزمون کرویت بارتلت برای پیشفرض همبستگی متعارف بین متغیرهای وابسته انجام شد. تمامی محاسبات آماری با استفاده از نسخه 18 نرمافزار آماری SPSS انجام گرفته است.
یافتهها
با توجه به نتایج جدول شماره 3، در پارادوکسیکال تایم تیبل و تکنیک مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ، در خردهمقیاس بازبینی در مرحله پیشآزمون با پسآزمون تفاوت معناداری وجود دارد (P=0/000). خردهمقیاس شستن و تمیز کردن در مرحله پیش آزمون با پسآزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (P=0/001). خردهمقیاس کندی-تکرار در مرحله پیش آزمون با پسآزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (P=0/002). خردهمقیاس تردید-دقت در مرحله پیش آزمون با پسآزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (0/001=P). همچنین وسواس در مرحله پیش آزمون با پسآزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (P=0/004).
علاوه بر این، با توجه به جدول شماره 3، در خردهمقیاس بازبینی در دو مرحله پیشآزمون و پیگیری در دو گروه آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد (P=0/002). در خردهمقیاس شستن و تمیز کردن در این دو مرحله نیز تفاوت معناداری وجود دارد (P=0/002). خردهمقیاس کندی تکرار در این دو مرحله نیز تفاوت معناداری وجود دارد (P=0/04). در خردهمقیاس تردید دقت در این دو مرحله تفاوت معناداری وجود ندارد (P=0/06). همچنین در وسواس نیز در این دو مرحله تفاوت معناداری وجود دارد (P=0/001).
نتایج جدول شماره 4، نشان داد تفاوت میانگینها در زیرمقیاس بازبینی، بین گروه مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ و گروه دریافت کننده تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل، 0/54 بود و معنادار نبود (0/19=P). بین گروه مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ و گروه کنترل، تفاوت میانگین ها 0/7 بود و معنادار نبود (0/11=P). تفاوت میانگینها در زیرمقیاس شستن و تمیز کردن، بین گروه مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ و گروه دریافتکننده تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل، 0/1 بود و معنادار نبود (0/79=P). بین گروه مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ و گروه کنترل، تفاوت میانگینها 77/1 و معنادار بود (P=0/001). بین گروه دریافتکننده تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل و گروه کنترل، تفاوت میانگینها 1/88 و معنادار بود (P=0/001). تفاوت میانگینها در زیرمقیاس کندی تکرار، بین گروه مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ و گروه دریافتکننده تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل، 0/41 بود و معنادار نبود (0/25=P).
بین گروه مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ و گروه کنترل، تفاوت میانگینها 1/04 و معنادار بود (P=0/001). بین گروه دریافتکننده تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل و گروه کنترل، تفاوت میانگینها 1/46 و معنادار بود (P=0/001). تفاوت میانگینها در زیرمقیاس تردید دقت، بین گروه مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ و گروه دریافتکننده تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل، 1/08 و معنادار بود (0/009=P). بین گروه مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ و گروه کنترل، تفاوت میانگینها 0/88 و معنادار بود (0/001=P). بین گروه دریافتکننده تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل و گروه کنترل، تفاوت میانگینها 1/97 و معنادار است (0/001=P).
تفاوت میانگینها در وسواس، بین گروه مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ و گروه دریافت کننده تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل، 1/67 و معنادار بود (0/004=P). بین گروه مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ و گروه کنترل، تفاوت میانگینها 3/89 و معنادار بود (0/001=P). بین گروه دریافتکننده تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل و گروه کنترل، تفاوت میانگینها 5/56 و معنادار است (0/001=P).
جدول شماره 5، میانگین و انحراف معیار نمرات آزمودنیهای گروههای آزمایش و کنترل در متغیرهای وابسته پژوهش را به تفکیک پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری نشان میدهد.
بحث
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی تکنیک مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ و تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل بر وسواس عملی افراد مبتلا به اختلال وسواس جبری بود. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد اثربخشی درمان بین سه گروه پژوهش، تفاوت معناداری دارد. همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد اثربخشی تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل از درمان مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ بیشتر است. در خصوص تأثیر تکنیک مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ بر وسواس عملی افراد مبتلا به اختلال وسواس جبری، نتایج یافتههای پژوهش با یافتههای تیک [10]؛ بلاکی، آبراموویتز، لئونارد و ریمان [11] همسوست. همچنین در خصوص اثربخشی تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل بر وسواس عملی افراد مبتلا به اختلال وسواس جبری، یافتههای پژوهش با یافتههای آبراموویتز، مک کی و تیلور [15] و فیشر و ولز [17] همسوست.
در تبیین این یافته میتوان گفت یک الگوی تبیین و درمان اختلال وسواسی اجباری، الگوی رفتاری است. بر اساس این الگو، فکرهای وسواسی محرکهای شرطی هستند. یک محرک نسبتاً خنثی از طریق فرایند شرطی شدن پاسخگو و با جفت شدن با رخدادهایی که طبیعتاً مضر و اضطرابانگیز هستند با ترس و اضطراب پیوستگی پیدا میکند. به این ترتیب، افکار و اشیای سابقاً خنثی به محرکهای شرطی تبدیل شده، قادر به برانگیختن اضطراب و ناراحتی میشوند. اما عمل وسواسی به گونهای متفاوت پدید میآید. شخص درمییابد که عمل خاصی موجب کاهش اضطراب وابسته به یک وسواس میشود. رهایی و آرامش حاصل از رفع اضطراب که به عنوان سائقی مخفی عمل میکند، در نتیجه وقوع عمل وسواسی، موجب تقویت این عمل میشود. تدریجاً این عمل به علت مفید بودن در کاهش یک سائق دردناک ثانوی (اضطراب) به صورت یک الگوی رفتاری آموختهشده ثابت درمیآید.
در تبیین اثربخشی الگوی پارادوکسیکال تایم تیبل در پژوهش حاضر بیشتر از درمان مواجهه و بازداری از پاسخ، ذکر این نکته لازم است که در این رویکرد به جای اینکه درمان شامل چالش با افکار مزاحم و باورهای ناکارآمد باشد، شامل ارتباط با افکار به طریقی است که مانع ایجاد مقاومت ویا تحلیل ادراکی پیچیده شود و بتواند راهبردهای تفکر ناسازگار در مورد نگرانی و همچنین نظارت غیر قابل انعطاف بر تهدید را از بین ببرد. وجود باورهای منفی به طور مشخص نمیتوانند درباره الگوی تفکر و پاسخهای متعاقب آن توضیحی ارائه دهند. آنچه در اینجا مورد نیاز است به حساب آوردن عواملی است که تفکر را کنترل میکنند و وضعیت ذهن را تغییر میدهند که مهمترین وجه درمان تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل است.
یکی از دلایل حاصل شدن این نتیجه که تکنیک مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ بر کاهش وسواس عملی افراد مبتلا به اختلال وسواس جبری مؤثر است، این است که استفاده از تکنیک مواجهه برای بیماران مبتلا به اختلال وسواسی اجباری یا مبتلایان به اختلالات اضطرابی این فرصت را فراهم میآورد که ذهن آنان بتواند ابعاد مختلف محرک اضطرابزا را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و در نتیجه پاسخ مناسبی به آن ارائه دهد. اعمال و افکار وسواسی برای بیمار بسیار واقعی و طبیعی جلوه میکند و اصلاً به نظرش این کارها مصنوعی نمیرسد، ولی پاتالوژیک و آزاردهنده است.
همچنین عمل و فکر وسواسی دستوری نیست، یعنی در حالت واقعی کسی به شخص وسواسی دستور نمیدهد که ده بار دستهایت را بشور یا پنجرهها را بررسی کن و یا پنج بار غسل کن. وقتی درمانگر روش پارادوکسیکال تایم تیبل را به کار میبرد و به او میگوید همین کارهای وسواسی را انجام بده، اما در تایمهای از پیش تعیینشده، با این تمرین اعمال و افکار بیمار طبق دستور درمانگر انجام میشود، نه طبق حملههای وسواسی، به همین دلیل تکنیک مواجهه همراه جلوگیری از پاسخ بر کاهش وسواس عملی افراد مبتلا به اختلال وسواس جبری به طور معناداری مؤثر است [26].
در یک مطالعه مروری باتیانی و گاتمن [26] با مطالعه 37 تحقیق نشان دادند در 25 تحقیق روش پارادوکسیکال دارای نتایج بالینی سودمندی است و جزو روشهای رواندرمانی اثربخشتر به شمار میرود. فابری [27] و باتیانی و گاتمن [26]عنوان کردند که روش پارادوکسیکال دربرگیرنده انواع مختلف رواندرمانی، از جمله درمان رفتاریشناختی است. در این زمینه مطالعه آشر [23] نشان داد روش پارادوکسیکال در زمینه درمان وسواس فکری عملی مناسب است و به شخص کمک میکند تا مشکلات خود را تعیین کند و آن را به چالش بکشاند و درنهایت باورهای ناکارآمد خود را اصلاح کند. این درمان توسط انجمن روانپزشکی آمریکا دارای حمایتهای تحقیقاتی قوی است [18].
نتیجهگیری
درنهایت با در نظر گرفتن این مسئله که میانگین نمرات آزمودنیهای گروه آزمایشی تکنیک پارادوکسیکال تایم تیبل با گروه آزمایشی درمان مواجهه و بازداری از پاسخ و همچنین گروه کنترل تفاوت بیشتری در پسآزمون داشته است، به نظر میرسد این روش درمانی تأثیرگذاری بیشتری بر بر بیماران وسواسی اجباری دارد. با توجه به ثبات میانگین نمرات در افراد گروه کنترل میتوان استنباط کرد که اختلال وسواس اجباری در صورت عدم درمان، یک مشکل ثابت و پایدار است که گذشت زمان منجر به تثبیت و حتی توسعه آن میشود. این مسئله تأکیدی است بر این موضوع که احتمال بهبودی در وسواس بدون دخالت عامل درمانی بسیار ناچیز و حداقل در بزرگسالی نامحتمل است. یکی از محدودیتهای پژوهش این بود که این پژوهش در شهر تهران و روی آزمودنیهای دارای وسواس صورت گرفته است؛ بنابراین تعمیم آن به سایر جوامع باید با احتیاط صورت گیرد.
در این پژوهش بسیاری از عوامل روانشناختی تأثیرگذار کنترل نشده است. همچنین محدودیت دیگر پژوهش حاضر، در دسترس نبودن تعداد دقیقی از جامعه افراد با اختلال وسواس در شهر تهران و عدم همکاری بعضی از مراکز مشاوره و مراجعان دچار اختلال وسواسی اجباری بود. پیشنهاد میشود در درمان افراد مبتلا به اختلال وسواس، بر درمان پارادوکسیکال تایم تیبل متمرکز شود تا به صورت کاربردی این گروهها از این پژوهش بهرهمند شوند. بر اساس نتایج این مطالعه پیشنهاد میشود به استفاده از درمان پارادوکسیکال تایم تیبل بیشتر از درمان مواجهه و بازداری از پاسخ روی کاهش نشانگان اختلال وسواسی اجباری در مراجعان مراکز مشاوره توجه شود. درنهایت این درمان را میتوان به عنوان یکی از درمانهای کمکی دانست که به همراه درمانهای دیگر میتواند در مراکز آموزشی از جمله مدارس، دانشگاهها، و همچنین مراکز مربوط به سلامت جامعه، توسط روانشناسان، روانپزشکان و سایر درمانگران برای کاهش شدت علائم وسواس استفاده شود. پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی متغیرهایی مثل شدت وسواس و عوامل هیجانی نیز به عنوان عامل مهمی در تداوم وسواس بررسی شود. همچنین پیشنهاد میشود طول دوره درمان در میزان اثربخشی نیز مورد پژوهش قرار گیرد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
از مشارکتکنندگان در مطالعه رضایت کتبی و آگاهانه اخذ شد. این مقاله با کد اخلاق IR.IAU.MA.REC.1398.006 در دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت به ثبت رسیده است.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از رساله دکترای صدیقه احمدی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت است.
مشارکت نویسندگان
جمعآوری داده: صدیقه احمدی؛ ایده اصلی: آذرمیدخت رضایی؛ تفسیر داده: سیامک سامانی؛ طراحی مطالعه: سلطانعلی کاظمی.
تعارض منافع
هیچگونه تعارض منافعی توسط نویسندگان مقاله بیان نشده است.
References
1.Vikas A, Avasthi A, Sharan P. Psychosocial impact of obsessive-compulsive disorder on patients and their caregivers: A comparative study with depressive disorder. International Journal of Social Psychiatry. 2011; 57(1):45-56. [DOI:10.1177/0020764009347333]
2.Kessler RC, Chiu WT, Demler O, Walters EE. Prevalence, severity, and comorbidity of 12-month DSM-IV disorders in the National Comorbidity Survey Replication. Archives of General Psychiatry. 2005; 62(6):617-27. [DOI:10.1001/archpsyc.62.6.617] [PMID]
3.Ruscio AM, Stein DJ, Chiu WT, Kessler RC. The epidemiology of obsessive-compulsive disorder in the National Comorbidity Survey Replication. Molecular Psychiatry. 2010; 15(1):53. [DOI:10.1038/mp.2008.94] [PMID] [PMCID]
4.Amani Malahat, Abolqasemi Abbas, Ahadi Batul, Narimani, Mohammad. [The prevalence of obsessive-compulsive disorder among women aged 20-40 in Ardabil city (Persian)]. Journal of Basic Principles of Mental Health. 2013; 15(59):233-44. http://eprints.mums.ac.ir/4452/
5.Safarulzadeh F, Hashemlo L, Bagheri F, Motaarefi H. [The Prevalence of Obsessive-Compulsive Disorder in Khoy University Students in 1391 (Persian)]. Journal of Psychiatric Nursing. 2014; 2(2):13-21. http://ijpn.ir/article-1-329-en.html
6.Salehi S, Mousavi SA M, Sarichlou ME, Shahid Beheshti SH. [Investigation of demographic characteristics and symptoms of obsessive-compulsive disorder (Persian)]. Journal of Sabzevar University of Medical Sciences. 2014; 21 (2):343-351. https://www.sid.ir/en/Journal/ViewPaper.aspx?ID=398230
7.O'Donohue WT, Fisher JE, editors. General principles and empirically supported techniques of cognitive behavior therapy. United States: John Wiley & Sons; 2009.
8.American Psychiatric Association. Diagnostic and statistical manual of mental disorders (DSM-5®). Philadelphia: American Psychiatric Association; 2013. [DOI:10.1176/appi.books.9780890425596]
9.Wells A. Cognitive therapy of anxiety disorders: A practice manual and conceptual guide. United States: John Wiley & Sons; 2013.
10.Tice AM. Adapting an exposure and response prevention manual to treat youth obsessive-compulsive disorder and comorbid anxiety disorder: The case of” Daniel”. Pragmatic Case Studies in Psychotherapy. 2019; 15(1):1-74. [DOI:10.14713/pcsp.v15i1.2043]
11.Blakey SM, Abramowitz JS, Leonard RC, Riemann BC. Does exposure and response prevention behaviorally activate patients with obsessive-compulsive disorder? A Preliminary Test. Behavior therapy. 2019; 50(1):214-24. [DOI:10.1016/j.beth.2018.05.007] [PMID]
12.Leahy RL, Holland SJ, McGinn LK. Treatment plans and interventions for depression and anxiety disorders. United States: Guilford Press; 2011.
13.Foa EB, Liebowitz MR, Kozak MJ, Davies S, Campeas R, Franklin ME, et al. Randomized, placebo-controlled trial of exposure and ritual prevention, clomipramine, and their combination in the treatment of obsessive-compulsive disorder. American Journal of Psychiatry. 2005; 162(1):151-61.[PMID]
14.Laforest M, Bouchard S, Bossé J, Mesly O. Effectiveness of in virtuo exposure and response prevention treatment using cognitive-behavioral therapy for obsessive-compulsive disorder: A Study based on a single-case study protocol. Frontiers in Psychiatry. 2016; 7:99. [DOI:10.3389/fpsyt.2016.00099] [PMID] [PMCID]
15.Abramowitz JS, McKay D, Taylor S, editors. Clinical handbook of obsessive-compulsive disorder and related problems. United States: JHU Press; 2008.
16.Franklin V. Man's Search for Meaning [N. Salehian, M. Milani tran]. Tehran: Dorsa Publications; 2011.
17.Fisher PL, Wells A. How effective are cognitive and behavioral treatments for obsessive-compulsive disorder? A clinical significance analysis. Behaviour Research and Therapy. 2005; 43(12):1543-58. [DOI:10.1016/j.brat.2004.11.007] [PMID]
18.Lewis MH. Amelioration of obsessive-compulsive disorder using paradoxical intention. InLogotherapy and Existential Analysis (pp. 175-178). Boston: Springer; 2016. [DOI:10.1007/978-3-319-29424-7_16]
19.Graber AV. Viktor Frankl’s logotherapy: Meaning-centered counseling. United Kingdom: Wyndham Hall; 2004.
21.Ascher LM, Efran JS. Use of paradoxical intention in a behavioral program for sleep onset insomnia. Journal of Consulting and Clinical Psychology. 1978; 46(3):547. [DOI:10.1037/0022-006X.46.3.547]
22.Ameli M, Dattilio FM. Enhancing cognitive behavior therapy with logotherapy: Techniques for clinical practice. Psychotherapy. 2013; 50(3):387. [DOI:10.1037/a0033394] [PMID]
23.Ascher LM. Paradoxical intention and related techniques. In Encyclopedia of Cognitive Behavior Therapy 2005 (pp. 264-268). Boston: Springer; 2005. [DOI:10.1007/0-306-48581-8_74]
24.Delavar A. [Research methods of psychology and education (Persian)]. Tehran: Virayesh; 2017.
25.Besharat M. [Assessing the effectiveness of paradox therapy on obsessive-compulsive disorder: A case study (Persian)]. Psychological Studies. 2017; 14(4):7-36. [Doi:10.22051/psy.2019.23631.1801]
26.Batthyany A, Guttmann D. Empirical research in logotherapy and meaning-oriented psychotherapy: An annotated bibliography. United States: Zeig, Tucker & Theisen; 2006.
27.Fabry D D S. (2010). Evidence base for paradoxical intention: Reviewing clinical outcome studies. International Forum for Logotherapy, 33(1), 21–9. https://psycnet.apa.org/record/2010-16141-005
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |