مقدمه
مالتیپل اسکلروزیس یا ام اس یک بیماری ناتوانکننده، مزمن، پیشرونده و آسیبزننده به میلین سیستم عصبی مرکزی است که مغز و نخاع را در کارکردهای فیزیکی، حسی، شناختی و غیره در دامنهای از متوسط تا شدید تحت تأثیر قرار میدهد [
1،
2]. علائم بالینی این بیماری شامل از کاهش عملکرد در اندامها، اسپاسم عضلات، از دست رفتن کنترل روده یا مثانه، اختلال در عملکرد جنسی، خستگی ناپایدار، کاهش بینایی، آتاکسی، درد، از دست دادن عملکرد شناختی و تغییرات هیجانی و غیره است [
3]. علت ام اس هنوز ناشناخته و بیماریای پیچیده با عوامل چندگانه ژنتیکی و محیطی است [
4]. اکثر افراد مبتلا، دورههای عودکنندهای از بیماری را تجربه میکنند [
3]. این بیماری نیز مانند همه بیماریهای مزمن، ماهیت دیالکتیکی دارد که به عنوان پارادوکس بیماریهای مزمن بیان میشود؛ یعنی مقابله با محدودیتهای زندگی به منظور تحقق امکانات بیشتر و پذیرش محدودیتها به منظور اجتناب از کشمکش با محدودیتهای غیر قابل تغییر [
5]؛ درنتیجه هم خود بیماری یک وضعیت استرسزاست [
6] و هم اینکه استرس در فعال کردن بیماری و وخیمتر شدن آن نیز نقش دارد [
3]. پژوهشها نشان داده است که در 63 درصد بیماران مبتلا به ام اس سطوح متوسط تا شدید استرس وجود دارد [
7] و قویترین و مهمترین عامل در سازگاری بیماران ام اس، استرس ادراکشده است [
6]. حتی استرس میتواند باعث تخریب میلین مغز بیماران مبتلا به ام اس شود [
8]. مطالعات فراتحلیل نیز نشان داده است اگرچه استرس در آغاز و عود و تشدید علائم بیماری ام اس نقش دارد، اما نقش استرس ادراکشده بسیار کم مورد مطالعه قرار گرفته است [
9].ارتباط ثابتی بین استرس و وخیمتر شدن بیماری یافت شده است. استرس باعث بدتر شدن نشانههای عصبشناختی بیماری و کاهش کیفیت زندگی میشود. عواملی چون صفات شخصیتی، تجارب زندگی، آموزههای شناختی روی ارزیابی افراد از استرس تأثیر میگذارند؛ در نتیجه پاسخ به استرس یک فرایند بسیار شخصی و پویاست
[
3، 4، 5، 6، 7، 8، 9، 10] و بستگی به منابع درونی فرد برای مقابله با استرس دارد. منابع درونی به عنوان جنبههای درونی یک فرد توصیف شدهاند که برای مقابله با استرسزاهایی مانند بیماریهای مزمن به کار میروند. این منابع عبارتاند از: هوش معنوی، حس انسجام، انعطافپذیری شناختی، امید و غیره [
10].
زمانی که فردی تشخیص یک بیماری مزمن و تهدیدکننده زندگی را دریافت میکند، سؤالات وجودی و معنویت، ذهن وی را درگیر میکنند. معنویت به عنوان یک منبع درونی، قدرتی در فرد ایجاد میکند که به سازگاری با حوادث زندگی مثل بیماری کمک میکند، خصوصاً در موقعیتهایی که استرس شدیدی وجود دارد که خارج از کنترل فرد است [
11]. معنویت به واسطه ایمان، جستوجو برای معنای و هدف در زندگی و احساس ارتباط با دیگران و تعالی خود، احساس آرامش و بهزیستی درونی برای فرد به ارمغان میآورد. یک ارتباط معنوی قوی احساس رضایت از زندگی را بهبود میبخشد و باعث سازگاری فرد با ناتوانی میشود [
12]. یکی از ابعاد معنویت هوش معنوی است. هوش معنوی بُعد بالاتری از هوش است که ویژگیها و تواناییهایی که باعث اعتبار فرد میشود را در قالب خرد، شفقت، صداقت، یکپارچگی، لذت، عشق، خلاقیت و صلح فعال میکند. هوش معنوی یک حس عمیقتر از معنا و هدف است [
13] و شامل ظرفیت انعطافپذیری، درجه بالایی از خودآگاهی، ظرفیت مواجهه با رنج، توانایی مواجه شدن و فراتر رفتن از درد، کیفیت الهام گرفتن از ارزشها، بیتوجهی به منشأ آسیب غیرضروری، تمایل به دیدن ارتباط بین چیزهای گوناگون، جستوجو و پرسیدن سؤالات اساسی درباره زندگی میشود [
14].
علاوه بر معنویت، برای اینکه فرد بتواند با محدودیتها و منابع استرس مقابله کند و سالم بماند ساختاری مانند حس انسجام مورد نیاز است [
15]. بر اساس نظریه آنتونووسکی حس انسجام یک منبع درونی است که به صورت تجربی در طول جوانی رشد میکند تا به یک کیفیت نسبتاً پایدار میرسد. از طریق حس انسجام میتوان توجیه کرد که چرا فردی میتواند حد بالایی از استرس را از سر بگذراند و سالم بماند. حس انسجام قوی و رشدیافته سلامت جسمانی را ارتقا میبخشد و سطوح بالای بهزیستی روانی را تسهیل میکند. حس انسجام یک جهتگیری کلی، پایدار و فراگیر است که باعث میشود استرسورها پیشبینیپذیر، منظم و قابل فهم و درک شوند، فرد منابع کافی برای مدیریت استرسورها را داشته باشد و احساس کند که زندگی معنادار است؛ زیرا زندگی مشکلات و چالشهایی دارد و فرد باید باید بر مشکلات غلبه یابد نه اینکه فقط آنها را تحمل کند. حس انسجام با استرس رابطه منفی و روی کیفیت زندگی تأثیر مثبت دارد. بیمارانی که حس انسجام پایین دارند، کمتر قادرند بدون کمک دیگران با مشکلات خود مقابله کنند [
13]. حس انسجام به راهبرد مقابلهای خاصی اشاره ندارد، بلکه فاکتورهایی دارد که در همه فرهنگها پایه مقابله موفقیتآمیز با استرسزاها میشود [
16].
عامل درونی دیگر برای مقابله با استرس، انعطافپذیری شناختی است که عبارت است از توانایی تغییر آمایههای شناختی به منظور سازگاری با محرکهای متغیر محیطی و باعث میشود افراد بتوانند با موقعیتهای جدید سازگار شوند [
16].
نکته مهم درباره بیماری ام اس این است که طی دو دهه اخیر خصوصاً در میان جوانان روند رو به رشدی داشته است. میزان شیوع این بیماری در شهر کرمان نزدیک 60 نفر در صد هزار نفر است و در زنان سه برابر مردان است [
17]. بدون تردید عوامل محیطی از جمله استرسها بیتأثیر نیستند و شکی نیست که استرس و عوامل روانی در تشدید بیماری و بروز حملات جدید نقش بسزایی دارند. برای بیماران ام اس آنچه بیش از دارو و درمانهای پیچیده توصیه میشود، دوری از اضطراب، استرس و تنشهای روانی است [
18]. درنتیجه هدف این پژوهش بررسی منابع درونی (معنویت، حس انسجام، انعطافپذیری شناختی) برای پیشبینی استرس ادراکشده در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس است. با این اوصاف، شناسایی متغیرهای پیشبینیکننده استرس میتواند در برنامه مدیریت استرس و کاهش علائم بیماری مؤثر باشد.
مواد و روشها
پژوهش حاضر، پژوهشی توصیفی همبستگی بود که با توجه به محدودیتهای بیماران، در آن از روش نمونهگیری در دسترس برای انتخاب نمونه استفاده شد. 156 نفر از بیماران مبتلا انتخاب شدند و به پرسشنامهها پاسخ دادند. از نرمافزار SPSS نسخه 24 برای تحلیل دادهها و برای جمعآوری اطلاعات از ابزارهای زیر استفاده شد:
پرسشنامه استرس ادراکشده کوهن: این مقیاس وسیعترین ابزار روانشناختی استفادهشده برای سنجش استرس ادراکشده است و درجه استرسزا بودن موقعیتهای زندگی را اندازهگیری میکند [
19]. گزینهها از هیچ تا خیلی زیاد درجهبندی شدهاند. دامنه نمرا ت از صفر تا 56 متغیر است. کوهن و همکارانش پایایی آزمون بازآزمون را 0/85 و هماهنگی درونی را نیز 0/84 به دست آوردهاند. در جمعیت ایرانی ضرایب آلفای کرونباخ برای عاملهای خودکارآمدی ادراکشده و درماندگی ادراکشده و نمره کلی ادراک استرس به ترتیب برابر با 0/80، 0/60، 0/76 به دست آمده است [
20]. در این پژوهش ضریب پایایی به روش آلفای کرونباخ 0/75 به دست آمد.
پرسشنامه هوش معنوی کینگ: این پرسشنامه توسط کینگ ساخته شد [
21] و 24 گویه دارد. زیرمقیاسهای آن عبارتاند از: تفکر وجودی انتقادی، تولید معنای شخصی، آگاهی متعالی و بسط حالت هشیاری. هرچه فرد نمره بالاتری در این پرسشنامه بگیرد دارای هوش معنوی بیشتری است. در پژوهش رقیب و همکاران [
22] پایایی این مقیاس با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 0/88 برآورد شد. روایی صوری و محتوایی مقیاس توسط متخصصان روانشناسی مورد تأیید قرار گرفت. برای برآورد روایی همگرایی از پرسشنامه تجربه معنوی غباری بناب به طور همزمان استفاده شد که ضرایب همبستگی این دو پرسشنامه 0/66 به دست آمده است. برای محاسبه روایی سازه مقیاس از تحلیل عامل اکتشافی و تحلیل عامل تأییدی مرتبه اول استفاده شد. نتیجهها نشان داد این مقیاس ابزاری پایا برای سنجش هوش معنوی است و با توجه به روایی و پایایی مناسب، آن را میتوان در محیطهای آموزشی و پژوهشی استفاده کرد. در این پژوهش ضریب پایایی به روش آلفای کرونباخ 0/93 به دست آمد.
پرسشنامه حس انسجام آنتونوسکی: این پرسشنامه میزان کنترل بر استرس را ارزیابی میکند و توسط آنتونووسکی طراحی شد. 29 سؤال هفتگزینه ای دارد که از 1 تا 7 درجهبندی شدهاند و حداقل و حداکثر نمره بین 29 تا 203 است. آلفای کرونباخ برای ثبات درونی از 0/82 تا 0/95 به دست آمده است [
16]. در این پژوهش ضریب پایایی به روش آلفای کرونباخ 0/76 به دست آمد.
پرسشنامه انعطافپذیری شناختی دنیس و وندر وال: این پرسشنامه شامل بیست مقیاس خودگزارشی است که توسط دنیس و واندروال ساخته شد [
17]. دنیس و وندر وال اعتبار همزمان این پرسشنامه را با افسردگی بک برابر 0/39- و روایی همگرایی آن را با مقیاس انعطافپذیری شناختی مارتین و رابین 0/75 به دست آوردند. خردهمقیاس جایگزینها، توانایی فرد برای تولید راه حلهای چندگانه در موقیعتهای مشکل و ادراک تبیینهای جایگزین در رویدادهاست. خرده مقیاس کنترل، به تمایل فرد به ادراک موقعیتهای مشکلزا به عنوان موقعیتهای قابل کنترل اشاره دارد. در ایران نیز شاره و همکاران [
23] ضریب بازآزمایی کل مقیاس را 0/71 و ضریب آلفای کرونباخ کل مقیاس را 0/90 گزارش کردند. در این پژوهش ضریب پایایی به روش آلفای کرونباخ 0/84 به دست آمد.
یافتهها
156 نفر از افراد مبتلا به بیماری ام اس به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. از این تعداد 80/8 درصد (N=126) زن و 19/2 درصد (N=30) مرد با دامنه سنی از 19 تا 68 سال (M=35/27 S= 9/18)، 50 درصد متأهل، 35/3 درصد مجرد، 3/8 درصد مطلقه، 2/6 رصد دارای تحصیلات زیر دیپلم، 46/2 درصد دیپلم و 46/2 درصد لیسانس بودند. 28/8 درصد از آنها در وضعیت اقتصادی پایین، 2/62 درصد متوسط و 1/7 درصد بالا زندگی میکردند. طول مدت بیماری در 3/33 درصد بین صفر تا 5 سال، 9/ 42 درصد بین 5 تا 10 سال 19/2 درصد بین 10 تا 15 سال بود. در رابطه با رتبه تولد، 23/7 درصد فرزند اول، 33/3 درصد فرزند دوم، 17/9 درصد فرزند سوم، 9 درصد فرزند چهارم بودند و 16/1 درصد رتبه چهارم به بعد داشتند.
برای تعیین رابطه بین متغیرهای پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد و نتایج نشان داد بین متغیرهای پژوهش رابطه معناداری وجود دارد.
برای بررسی نقش مؤلفههای هوش معنوی، حس انسجام و انعطافپذیری شناختی در پیشبینی استرس ادراکشده از تحلیل رگرسیون چندگانه با روش گامبهگام استفاده شد. برای مفروضه استقلال خطاها، آزمون دوربین / واتسون بررسی شد. چنانچه مقدار آن در بازه 1/5 تا 2/5 قرار بگیرد به معنای عدم همبستگی بین خطاهاست. از دیگر پیشفرضهای انجام تحلیل رگرسیون، مفروضه همخطی یا عدم وجود رابطه قوی بین متغیرهای مستقل است. برای بررسی همخطی، آزمون همخطی با دو شاخص ضریب تحمل (تولرانس) و عامل تورم واریانس محاسبه شد. تولرانس کمتر از 0/01 و عامل تورم واریانس بزرگتر از 10 نشاندهنده مشکلساز بودن همخطی هستند که نتایج این پژوهش، نشاندهنده مطلوب بودن شاخصها بود.
جدول شماره 1 نشان میدهد متغیرهای پژوهش با یکدیگر (در سطح P<0/05 و P<0/01) همبستگی معنیدار دارند.
جدول شماره 2 نشاندهنده ضریب همبستگی چندگانه و ضریب تعیین مؤلفههای هوش معنوی، حس انسجام و انعطافپذیری شناختی است.
جدول شماره 2 نشان میدهد که متغیرهای مستقل مدل، معنیدار بودن (حس انسجام)، کنترلپذیر بودن (انعطافپذیری شناختی)، آگاهی متعالی (هوش معنوی) و جایگزینها (انعطافپذیری شناختی) به ترتیب 23، 31، 34 و 37 درصد از واریانس استرس ادارکشده را پیشبینی میکنند.
جدول شماره 3 که خروجی مدل رگرسیون گامبهگام است، بیانگر معناداری متغیرهای معنیدار بودن (حس انسجام)، کنترلپذیر بودن (انعطافپذیری شناختی)، آگاهی متعالی (هوش معنوی) و جایگزینها (انعطافپذیری شناختی) در استرس ادراکشده است.
ضرایب رگرسیون با وزنهای استانداردشده بتا نشان میدهد که یک انحراف معیار تغییر همزمان در معنیدار بودن (حس انسجام)، کنترلپذیر بودن (انعطافپذیری شناختی)، آگاهی متعالی (هوش معنوی) و جایگزینها (انعطافپذیری شناختی) به ترتیب باعث 0/28، 0/30، 0/33، 0/18 انحراف معیار تغییر در استرس ادراکشده میشود. مقدار آماره دوربین واتسون برابر با 2/15 بود. وقتی بین 1/5 تا 2/5 قرار دارد، نشاندهنده استقلال خطاهاست. همچنین با مقایسه ضرایب بتای این مؤلفهها با یکدیگر مشاهده میشود که مؤلفه معنیدار بودن(حس انسجام) با ضریب بنای استاندارد 0/488- بیشترین تأثیر منفی را بر استرس ادراکشده دارد.
بحث
وقتی فردی با یک بیماری مزمن و تهدیدکننده زندگی مانند مالتیپل اسکلروزیس مواجه میشود، تغییر وضعیت زندگی، استرسی ایجاد میکند که خود در تداوم بیماری نقش دارد و بسیار مهم است که فرد بتواند میزان استرس ناشی از این شرایط را کاهش دهد؛ بنابراین هدف این مطالعه پیشبینی استرس ادراکشده بیماران مبتلا بر مبنای منابع درونی مقابله با استرس بود.
پژوهش حاضر نشان داد از بین مؤلفههای هوش معنوی، «آگاهی متعالی» استرس ادراکشده در بیماران را پیشبینی میکند. آگاهی متعالی به معنای فراتر رفتن از خود جسمانی و مادی است؛ به عبارت دیگر به معنای ظرفیت درک ابعاد فراگیر خود (مثل خود متعالی)، دیگران و دنیای فیزیکی (مثل غیرمادی بودن) است؛ بدین معنی که در حالت نرمال آگاهی، ابعاد معنوی و روحانی خود و دیگران و زندگی مورد توجه قرار گیرد. آگاهی از خود متعالی یکی از کلیدهای هوش معنوی است [
22]. لی و لونسون [
24] خود متعالی را به عنوان «توانایی حرکت فراتر از آگاهی خود رفتن و دیدن چیزها ... با مقدار قابل توجهی آزادی از محدودیتهای بیولوژیکی و شرایط اجتماعی بیان میکنند»؛ به این معنی که فرد بتواند خود را فراتر از قالبهای بیولوژیکی و جسمانی بشناسد. شناختها و آگاهی مستمر از خود مؤلفه کلیدی این قابلیت است. همسو با این یافته که آگاهی متعالی یک منبع درونی پیشبینیکننده استرس است،کینگ و دیسکو [
22]، بیان میکنند آگاهی متعالی حس امنیت را در فرد فراخوانی میکند و به عنوان یک منبع مقابله در مواجهه با بحران عمل میکند. سایر پژوهشها نقش انطباقی معنویت را در افراد مبتلا به بیماریهای مختلف از جمله سرطان، آسیب نخاعی و اختلالات سوءمصرف مواد نشان دادهاند [
22] و بیان کردهاند که معنویت مانند یک منبع حمایتی به کاهش استرس کمک میکند [
12] و بین اعتقادات مذهبی و معنویت با مقابله با استرس رابطه مثبتی وجود دارد و وقتی معنویت از طریق اعتقادات مذهبی بیان شود فرد در مقابله با استرس مقاومتر است [
25]، اما این پژوهشها نشان ندادهاند که کدامیک از ابعاد هوش معنوی نقش مؤثرتری در پیشبینی استرس و مقابله با مشکلات را دارد.
از بین مؤلفههای حس انسجام «معنیدار بودن» استرس ادراکشده را پیشبینی میکند. حس انسجام نوعی نگرش و جهتگیری پایدار فرد نسبت به زندگی است. دیدگاه فرد و ظرفیت پاسخدهی فرد به موقعیتهای استرسزاست [
26]. «معنیداری» که مؤلفه انگیزشی حس انسجام است، به این معنی است که چالشهای زندگی ارزش سرمایهگذاری و درگیری را دارند [
27]. این مؤلفه فرد را به سمت فهم دنیای شخصی و منابعی که در اختیار دارد سوق میدهد. آنتووسکی مطرح میکند افرادی که این ویژگی را دارند در مقابل استرس بسیار سختکوش و مقاوم هستند [
28]. جانسون [
29] نیز بیان میکند بین استرس و حس انسجام رابطه وجود دارد و حس انسجام رابطه قویتری با سلامت روانشاختی (مانند استرس) نسبت به سلامت جسمانی (مانند درد) دارد. نتیجه پژوهش او نیز با این یافته هماهنگ است که حس انسجام با استرس و سلامت روان رابطه دارد و یکی از مهمترین مؤلفههایی است که میتواند افراد را برای مقابله با مشکلات آماده کند.
انعطافپذیری شناختی به معنای توانایی اصلاح رفتار در پاسخ به تغییرات محیطی است. نقص در این مهارت در شروع و تداوم بیماریهای وابسته به استرس نقش دارد [
30]. از بین مؤلفههای انعطافپذیری شناختی دو مؤلفه «کنترلپذیر بودن» و «جایگزینها» استرس ادراکشده را پیشبینی میکند. انعطافپذیری شناختی حس تسلط بر موقیعتهای دشوار را از طریق انتخاب جایگزینهایی برای وقایع زندگی و رفتار انسانی ایجاد میکند؛ در نتیجه میتواند با میزان استرس ادراکشده رابطه داشته باشد. این یافته نیز با سایر پژوهشها هماهنگ است که افرادی که انعطافپذیری شناختی دارند، میتوانند در مواجهه با استرس از توجیهات جایگزین استفاده کرده و به صورت مثبت چارچوب فکری خود را تغییر دهند و از آن برای مقابله با استرس استفاده کنند [
31]. پژوهش شلد و همکاران [
32] نیز تأییدکننده رابطه بین استرس و انعطافپذیری شناختی است.
درمجموع میتوان نتیجه گرفت وقتی افراد با شرایط سخت مواجه میشوند، اولین سؤال این است که من باید با چه شرایطی باید مقابله کنم و چه منابعی را در اختیار دارم؟ و چگونه میتوانم معنایی برای این موقعیت خلق کنم؟ و از چه راهبردهایی برای چالش با این موقعیت باید استفاده کنم. شرایط سخت حس معنوی فرد را تحریک میکند که نگاهی فراتر از جنبه جسمانی به خود داشته باشد که به آن «آگاهی متعالی» میگویند. گام دیگر، حس معنادار بودن است که فرد بتواند معنایی برای این شرایط سخت خلق کند که جنبه انگیزشی «حس انسجام» است و درنهایت انعطافپذیری است که به فرد کمک میکند در موقعیتهای مشکلآفرین و مقابله با محدودیتها دنبال راهحلهای جایگزین بگردد و احساس کند که توانایی کنترل مشکلات و تسلط بر آنها را دارد. امروزه برنامههای مدیریت استرس کیفیت زندگی را در بیماران مبتلا به ام اس افزایش داده است، اما به طور معنیداری استرس ادراکشده در آنان را کاهش نداده است [
33].
برنامههای مدیریت استرس به طور معمول به مؤلفههای شناختی مانند چالش با افکار منفی و بدبینانه و و دوباره تعریف کردن هدفهای زندگی میپردازند. علاوه بر این به مؤلفههای رفتاری و جسمی مانند کنترل تنفس و آرامشآموزی و مؤلفههای مبتنی بر پذیرش و ذهنآگاهی پرداخته میشود. همچنین به افزایش هیجانهای مثبت مانند شادی، امید و دلسوزی توجه میشود [
34]. آموزش مهارتها مانند آموزش مهارتهای مقابلهای و رفتار جرئتمندانه یکی دیگر از بخشهای برنامه مدیریت استرس است [
35]. از دیگر مؤلفههای برنامه مدیریت استرس تمرکز بر محیط بیرونی و دریافت حمایت اجتماعی است [
9]، اما نقش منابع درونی مقابله با استرس به طور جامعی مورد توجه قرار گرفته نشده است. در نتیجه با توجه پژوهش انجام شده، در
تصویر شماره 1 تلفیق منابع درونی مقابله با استرس با برنامه معمول مدیریت استرس پیشنهاد شده است.
امید است که در برنامههای مدیریت استرس برای اثربخشی بیشتر از این الگو استفاده گردد.
نتیجهگیری
درمجموع یافتههای پژوهش حاضر بیانگر آن بودند که فراتر رفتن از خود و معنیدار بودن استرسها و قابل کنترل بودن و جایگزین کردن در مواقع محدود، استرس ادراکشده را در بیمارن ام اس پیشبینی میکنند. با توجه به نتایج پیشنهاد میشود برای کاهش استرس در برنامههای مدیریت استرس بر مؤلفههای بهدستآمده در پژوهش تأکید شود تا برنامه مدیریت استرس اثربخشی بیشتری داشته باشند.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
در این پژوهش تمامی اصول اخلاقی از جمله محرمانه بودن پرسشنامهها، رضایت آگاهانه شرکتکنندگان و اختیار خروج آنان رعایت شده است. این مقاله برگرفته از طرح تحقیقاتی شماره 96000727 است و با کد اخلاق IR.KMU.REC.1398.347 در مرکز تحقیقات بیماریهای مغز و اعصاب وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کرمان ثبت شده است.
حامی مالی
حامی مالی این پژوهش، مرکز تحقیقات بیماریهای مغز و اعصاب وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کرمان است.
مشارکت نویسندگان
همه نویسندگان به یک اندازه در نگارش مقاله سهیم بودهاند.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان این مقاله تعارض منافع ندارد.
References
1.
Ontaneda D, Thompson AJ, Fox RJ, Cohen JA. Progressive multiple sclerosis: prospects for disease therapy, repair, and restoration of function. The Lancet. 2017; 389(10076):1357-66. [DOI:10.1016/S0140-6736(16)31320-4]
2.
Lamis DA, Hirsch JK, Pugh KC, Topciu R, Nsamenang SA, Goodman A, et al. Perceived cognitive deficits and depressive symptoms in patients with multiple sclerosis: Perceived stress and sleep quality as mediators. Multiple Sclerosis and Related Disorders. 2018; 25:150-5. [DOI:10.1016/j.msard.2018.07.019] [PMID]
3.
Mohr DC, Hart SL, Julian L, Cox D, Pelletier D. Association between stressful life events and exacerbation in multiple sclerosis: A meta-analysis. BMJ. 2004; 328(7442):731. [DOI:10.1136/bmj.38041.724421.55] [PMID] [PMCID]
4.
Briones-Buixassa L, Milà R, Aragonès JMª, Bufill E, Olaya B, Arrufat FX. Stress and multiple sclerosis: A systematic review considering potential moderating and mediating factors and methods of assessing stress. Health Psychology Open. 2015; 2(2):2055102915612271. [DOI:10.1177/2055102915612271] [PMID] [PMCID]
5.
Barnard D. Chronic illness and the dynamics of hoping. In: Toombs SK, Barnard D, Carson RA, editors. Chronic Illness: From Experience to Policy. Bloomington: Indiana University Press; 1995. p. 38-57. https://books.google.com/books?id=bzAwGBbGJTwC&dq
6.
Dennison L, Moss-Morris R, Chalder T. A review of psychological correlates of adjustment in patients with multiple sclerosis. Clinical Psychology Review. 2009; 29(2):141-53. [DOI:10.1016/j.cpr.2008.12.001] [PMID]
7.
Waliszewska-Prosół M, Nowakowska-Kotas M, Kotas R, Bańkowski T, Pokryszko-Dragan A, Podemski R. The relationship between event-related potentials, stress perception and personality type in patients with multiple sclerosis without cognitive impairment: A pilot study. Advances in Clinical and Experimental Medicine. 2018; 27(6):787-94. [DOI:10.17219/acem/68944] [PMID]
8.
Burns MN, Nawacki E, Kwasny MJ, Pelletier D, Mohr DC. Do positive or negative stressful events predict the development of new brain lesions in people with multiple sclerosis? Psychological Medicine. 2014; 44(2):349-59. [DOI:10.1017/S0033291713000755] [PMID] [PMCID]
9.
Artemiadis AK, Vervainioti AA, Alexopoulos EC, Rombos A, Anagnostouli MC, Darviri C. Stress management and multiple sclerosis: A randomized controlled trial. Archives of Clinical Neuropsychology. 2012; 27(4):406-16. [DOI:10.1093/arclin/acs039] [PMID]
10.
Gibson LM. Inter-relationships among sense of coherence, hope, and spiritual perspective (inner resources) of African-American and European-American breast cancer survivors. Applied Nursing Research. 2003; 16(4):236-44. [DOI:10.1016/S0897-1897(03)00053-3]
11.
Gall TL. Spirituality and coping with life stress among adult survivors of childhood sexual abuse. Child Abuse & Neglect. 2006; 30(7):829-44. [DOI:10.1016/j.chiabu.2006.01.003] [PMID]
12.
Delgado C. Sense of coherence, spirituality, stress and quality of life in chronic illness. Journal of Nursing Scholarship. 2007; 39(3):229-34. [DOI:10.1111/j.1547-5069.2007.00173.x] [PMID]
13.
Saranya R, Sangeetha MT. A study of spiritual intelligence in relation to achievement in science among secondry school student in coimbatore education distract. International Journal of Research - Granthaalayah. 2017; 5(6):10-7. [DOI:10.29121/granthaalayah.v5.i6.2017.1987]
14.
George N. The influence of spiritual and emotional intelligence on adult well-being. The International Journal of Indian Psychology. 2017; May. https://ssrn.com/abstract=3437115
15.
Antonovsky A. The structure and properties of the sense of coherence scale. Social Science & Medicine. 1993; 36(6):725-33. [DOI:10.1016/0277-9536(93)90033-Z]
16.
Dennis JP, Vander Wal JS. The cognitive flexibility inventory: Instrument development and estimates of reliability and validity. Cognitive Therapy and Research. 2010; 34:241-53. [DOI:10.1007/s10608-009-9276-4]
17.
Ebrahimi HA, Sedighi B. Prevalence of multiple sclerosis and environmental factors in Kerman province, Iran. Neurology Asia. 2013; 18(4):385-9. http://neurology-asia.org/articles/neuroasia-2013-18(4)-385.pdf
18.
Riise T, Mohr DC, Munger KL, Rich-Edwards JW, Kawachi I, Ascherio A. Stress and the risk of multiple sclerosis. Neurology. 2011; 76(22):1866-71. [DOI:10.1212/WNL.0b013e31821d74c5]
19.
Cohen S, Kamarck T, Mermelstein R. A global measure of perceived stress. Journal of Health and Social Behavior. 1983; 385-96. https://doi.org/10.2307/2136404
20.
Shokri O, Salehi R, Safaie M, Abdalkhaleghi M. [Perceived stress and emotional well-being: The mediating role of religious coping among cancer patients (Persian)]. Journal of Research in Psychological Health. 2014; 8(4):2-3. http://rph.khu.ac.ir/article-1-2380-en.html
21.
King DB, DeCicco TL. A viable model and self-report measure of spiritual intelligence. International Journal of Transpersonal Studies. 2009; 28(1):68-85. [DOI:10.24972/ijts.2010.28.1.68]
22.
Sadat Raghib M, Siadat SA, Hakiminya B, Ahmadi SJ. [The validation of King’s Spiritual Intelligence Scale (SISRI-24) among students at University of Isfahan (Persian)]. Journal of Psychological Achievements. 2010; 17(1):141-64. https://psychac.scu.ac.ir/article_11676.html
23.
Shareh H, Roeen Fard M, Haghi E. [The effectiveness of heimberg and becker cognitive behavior group therapy in improving female adolescents social anxiety and cognitive flexibility (Persian)]. Journal of Sabzevar University of Medical Sciences. 2014; 21(2):226-40. http://jsums.medsab.ac.ir/article_424.html
24.
Le TN, Levenson MR. Wisdom as self-transcendence: What’s love (& individualism) got to do with it? Journal of Research in Personality. 2005; 39(4):443-57. [DOI:10.1016/j.jrp.2004.05.003]
25.
Graham S, Furr S, Flowers C, Burke MT. Research and theory religion and spirituality in coping with stress. Counseling and Values. 2001; 46(1):2-13. [DOI:10.1002/j.2161-007X.2001.tb00202.x]
26.
Eriksson M, Lindström B. Antonovsky’s sense of coherence scale and its relation with quality of life: A systematic review. Journal of Epidemiology & Community Health. 2007; 61(11):938-44. [DOI:10.1136/jech.2006.056028] [PMID] [PMCID]
27.
Grevenstein D, Bluemke M. Can the Big Five explain the criterion validity of Sense of Coherence for mental health, life satisfaction, and personal distress? Personality and Individual Differences. 2015; 77:106-11. [DOI:10.1016/j.paid.2014.12.053]
28.
Kupka RW, Altshuler LL, Nolen WA, Suppes T, Luckenbaugh DA, Leverich GS, et al. Three times more days depressed than manic or hypomanic in both bipolar I and bipolar II disorder. Bipolar Disorders. 2007; 9(5):531-5. [DOI:10.1111/j.1399-5618.2007.00467.x] [PMID]
29.
Johansen K. Perceived stress, sense of coherence and musculosketal pain-exploring the relationships and gender differences [MSc. thesis]. Trondheim: NTNU; 2017. https://ntnuopen.ntnu.no/ntnu-xmlui/handle/11250/2450319
30.
Jett JD, Bulin SE, Hatherall LC, McCartney CM, Morilak DA. Deficits in cognitive flexibility induced by chronic unpredictable stress are associated with impaired glutamate neurotransmission in the rat medial prefrontal cortex. Neuroscience. 2017; 346:284-97. [DOI:10.1016/j.neuroscience.2017.01.017] [PMID] [PMCID]
31.
Burton NW, Pakenham KI, Brown WJ. Feasibility and effectiveness of psychosocial resilience training: A pilot study of the READY program. Psychology, Health & Medicine. 2010; 15(3):266-77. [DOI:10.1080/13548501003758710] [PMID]
32.
Shields GS, Trainor BC, Lam JCW, Yonelinas AP. Acute stress impairs cognitive flexibility in men, not women. Stress. 2016; 19(5):542-6. [DOI:10.1080/10253890.2016.1192603] [PMID] [PMCID]
33.
Agland S, Lydon A, Shaw S, Lea R, Mortimer-Jones Sh, Lechner-Scott J. Can a stress management programme reduce stress and improve quality of life in people diagnosed with multiple sclerosis? Multiple Sclerosis Journal - Experimental, Translational and Clinical. 2018; 4(4):2055217318813179. [DOI:10.1177/2055217318813179] [PMID] [PMCID]
34.
Taylor P, Dorstyn DS, Prior E. Stress management interventions for multiple sclerosis: A meta-analysis of randomized controlled trials. Journal of Health Psychology. 2020; 25(2):266-79. [DOI:10.1177/1359105319860185] [PMID]
35.
Mohr DC, Lovera J, Brown T, Cohen B, Neylan T, Henry R, et al. A randomized trial of stress management for the prevention of new brain lesions in MS. Neurology. 2012; 79(5):412-9. [DOI:10.1212/WNL.0b013e3182616ff9] [PMID] [PMCID]